جدول جو
جدول جو

معنی هندل زدن - جستجوی لغت در جدول جو

هندل زدن
روشن کردن خود رو با دسته روشن کردن اتومبیل باهندل، معاشرت کردن جماع کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چندک زدن
تصویر چندک زدن
سرپانشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنده زدن
تصویر خنده زدن
خندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
آن باشد که دست چپ را مشت کنند و سر انگشت سبابه دست راست را بنوعی بین انگشت سبابه و وسطای دست چپ زنند که صدایی از آن برآید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنده زدن
تصویر کنده زدن
سر زانو را بر زمین گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
شوخی کردن هزل گفتن: باده می خوردیم و گنگل میزدیم ز اول شب تا بوقت صبحدم. (نزاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنده زدن
تصویر لنده زدن
لندیدن غرغرکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فندق زدن
تصویر فندق زدن
((~. زَ دَ))
بشکن زدن، با انگشتان دست صدا درآوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بند زدن
تصویر بند زدن
متصل کردن قطعات ظرفهای شکسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدل زدن
تصویر جدل زدن
ادعا داشتن دعوی برتری داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بند زدن
تصویر بند زدن
به هم چسباندن ظرف های شکسته با بند یا بش، بش زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نعل زدن
تصویر نعل زدن
کوبیدن نعل به سم ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هول زدن
تصویر هول زدن
عجله کردن، حرص زدن (در غذا خوردن لباس خریدن و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بند زدن
تصویر بند زدن
((بَ. زَ دَ))
ظرف های شکسته را پیوند زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دل زدن
تصویر دل زدن
بی میل شدن و بی رغبت گشتن پس از میل و رغبتی که بود
فرهنگ لغت هوشیار