- هندل زدن
- روشن کردن خود رو با دسته روشن کردن اتومبیل باهندل، معاشرت کردن جماع کردن
معنی هندل زدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرپانشستن
خندیدن
آن باشد که دست چپ را مشت کنند و سر انگشت سبابه دست راست را بنوعی بین انگشت سبابه و وسطای دست چپ زنند که صدایی از آن برآید
سر زانو را بر زمین گذاشتن
شوخی کردن هزل گفتن: باده می خوردیم و گنگل میزدیم ز اول شب تا بوقت صبحدم. (نزاری)
لندیدن غرغرکردن
متصل کردن قطعات ظرفهای شکسته
ادعا داشتن دعوی برتری داشتن
به هم چسباندن ظرف های شکسته با بند یا بش، بش زدن
کوبیدن نعل به سم ستور
عجله کردن، حرص زدن (در غذا خوردن لباس خریدن و غیره)
بی میل شدن و بی رغبت گشتن پس از میل و رغبتی که بود